غریبستان

عمر پدر همه در رنج مستمر گذشت

هرروزش از گذشته بسی سخت تر گذشت

چشم و دل ودست و زبانش همیشه پاک

عمرش اگرچه سخت ولی معتبر گذشت

آن حرفهای به دل مانده،  وقت رفتنش 

یک قطره اشک گشت و زچشمان تر گذشت

هر لحظه خاطرات دلم را ورق زدم

دیدم زگوشه گوشه ی آنجا پدر گذشت

او بود و عشق بود و بهار بود وامید

او رفت و عشق رفت وبهاران دگر گذشت

شور و شریست عرصه ی دنیا،خوشا حبیب

پاک و نجیب ماند و ازاین رهگذر گذشت

          علی مهمیدوند.  در رثای پدر

 

غریبستان...

نی نوای تازه ای سرمی دهد آتشی از  نای او  بر می جهد آتش غم در سر و پای نی است ضجه های عشق در نای نی است  چون حکایت از جدایی می کند  جانِ  ما را  کربلایی  می کند تیغه ی عشق از جدایی تیز شد زان نوای نی شرار انگیز شد در حریم عشق آتش محرم است باغ دل از آتش غم خرم است راه سرخ عاشقی راه فناست هفت شهر عاشقی در کربلاست عشق یعنی مستی و سر زندگی  پادشاهی بر ســـــــــــریر بندگی   عشق یعنی مردن و احیا شدن  عشق یعنی گم شدن،  پیدا شدن  عشق یعنی رفتن و اِستادگی  مثله گشتن در ره ِ دلدادگی   عاشقی یعنی مسیحایی شدن  اهرمن کشتن، اهورایی شدن  عاشقی شهد شهادت خوردن است  زندگی بی عشق عین مردن است  عشق یعنی غیرت سقای آب  عشق یعنی تشنگی در پای آب  عشق یعنی تندر آتش خروش  مشک آب و آبرو بردن به دوش  عاشقی دیدم به قربانگاه عشق  غرق خون در پیش شاهنشاه عشق  آسمانی بر زمین افتاده بود  غیرت دنیا و دین افتاده بود  عشق یعنی اینچنین پرپر شدن  راه را تا وادی آخر شدن عشق یعنی شهسوار کربلا  شبه احمد زاده ی خون خدا  عاشقی یعنی زخود گشتن برون  عاشقی یعنی الیــــــــــه ِ الرّاجعون عشق یعنی چون گلی پرپر شدن  عاشقی یعنی علی اصغر شدن  عشق یعنی نوبهاری در خزان  عشق یعنی قاسمِ تازه جوان  کربلا قاموس عشق کبریاست  اتصال فرش با عرش خداست  کربلا حق الیقین عاشقی ست  کربلا حبل المتین عاشقی ست  کربلا تفسیر قرآن خداست  کربلا تأ و غریبستان...ادامه مطلب

           ساقی امشب ساغرم لبریز کن جان و دل از می شرارانگیز کن ساغرم پر کن ز صهبای جنون تا خرد از هُرم آن گردد زبون تاازآن شوری مرا حاصل شود سکه ی ادراکِ  من باطل شودزان شراب تلخ ِمردافکن بده وآنچه آتش میزند بر من بده تا بسوزاند زپی بنیاد من تا رساند بر فلک فریاد من تا بگویم سرِّ عشقِ سرورم آنکه عشقش را به جان می پرورم عشق او عشقِ خداوند علیم عشق آدم عشقِ موسایِ کلیم عشق او عشق مه و مهرو زمین عشق غریبستان...ادامه مطلب

بمیــــریم ما رانجیب خواندند، تا بیصدا بمیریمالبته ما نجیبیم ، اما چرا بمیریممادر کشاکش ِجنگ ازپا نمی نشستیماز خود گذشته بودیم، مردانه تا بمیریمسختی بسی کشیدیم، ما مردمانِ دردیمتقدیرمان چُنین است، تا بی دوا بمیریمبر خیل تشنه کامان آبی نمی رسانندباید کنار کارون، بی ادعا بمیریممارا طلای نفت است، هم خاک شکَّرستانما صاحبان ثروت ، باید گدا بمیریمهر چند پر غبار است، شهر عروس ِ کارونبر عشق او بمانیم، پیوسته تا بمیریمما دین ِ مان ادا شد بر انقلاب امابر این وفا بمانیم، هم با وفا بمیریم چون حرف ما یکی نیست، وقعی نمی گذارندوحدت علاج ِ کار است ،باهم بیا بمیریم.  غریبستان...ادامه مطلب

  گوهر یکدانه عالم پر از زیبا ولی ، زیباتر از زیبا توییگم گشته ی عالم منم،پیدای ناپیدا توییلوح و قلم در دست تو ،عالم همه سرمست توبر درگهت شاهان گدا ،سلطان تویی مولا توییای مهر و ماه آسمان ای قبله گاه انس و جانافلاک را مبنا تویی ، لولاک را معنا توییزلف جهان را شانه ای، آن گوهر یکدانه ایمشکل شده کار جهان ،حلال مشکل‌ها توییآشوب عالم راببین، گسترده شد شرک مبین گوساله های سامری ،درهم شکن موسی توییآن کشته ی بی جان منم آن روح سرگردان منمبا تو مگر احیا شوم ، مرده منم ،عیسی توییروح و دل و جانم تویی،مورم سلیمانم توییمن کورم و آن داروی ، چشمان نابینا توییمن آن غریب بی کسم ،گفتی به دادت می رسمدر شام تلخ بی کسی ، چشم و چراغ ما تویی غریبستان...ادامه مطلب

خبری در راه است دوستان لحظه دیدار تماشا دارد ناز آن نازترین یار تماشا داردسرودرپیش قدومش زخجالت افتادشرم آن سرو نگونسار تماشا دارددر تب عشق بسوزیم که دربسترعشقناله های دل بیمار تماشا داردما که در معرض عشقش سپر انداخته ایممرگ در این معرکه صد بار تماشا داردکاش در خاطر ما معرفتش می گنجیدکشف آن معدن اسرار تماشا دارددر دل شعله اسیریم خداوند خلیلگر کند معجزه تکرار تماشا داردخفتگان چشم گشایید و زجا برخیزیدشوکت دولت ابرار تماشا داردقاصدی گفت مخور غم خبری در راه استگر محقق شود این بار تماشا دارد  غریبستان...ادامه مطلب